من فریبا هستم

من فریبا هستم
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

plants

نمی دانم نگهداری از این عزیزان از اول فکر خوبی بود یا نه؟!   

دوست شان دارم. حالم را خوب می کنند. احساس خوبی به آنها دارم. این موجودات زنده با من زندگی می کنند. اما ...

اما نبودن هایم به آنها صدمه می زند. رفت و آمد هایم باعث تنهایی آنها می شود. به آنها صدمه می زند و نتیجه می شود همینی که در تصویر مشاهده می کنید. 

یا رفت و آمد نباید و یا دوست داشتن! 

اگر دوستی برای خود بر می گزینیم تنهایش نباید بگذاریم. نباید!

مثل اینها پژمرده می شوند. دوست نگهداری می خواهد. 

دوستی را که نگهداری کنی شاداب خواهد ماند و حالت را خوب خواهد کرد. دوستی را که توجه کنی احساس بودن به تو می دهد. 

نه اینکه بروی و بگویی حواسم به تو هست! می شود ماجرای من و گلدانهایم! میروم برای هفته ها و از راه دور به فکرشان هستم! به یادشان هستم! اما زمانی که باز می گردم چند گلدان پر از گلهای پژمرده می بینم! 

این رسم دوستی و نگهداری نیست. اگر دوستی برای خود بر می گزینیم، نرویم از کنارش، نرویم که برگردیم، نرویم که به بهانه ی تجربه های بهتر بازگردیم.

یا با خود ببریمش یا نرویم. انتخاب دیگر نیست. نمی توان گفت دوست نخواهم! چرا که دوست شرط حیاط است. زندگی کنیم. با شرط دوستی! چرا تنهایی؟! چرا بی دوستی؟

دوست جدیدی خواهم. دوستی که باشد و نرود. من را با خود ببرد تا ناکجا. نان و آبی برای فیزیک ، عشقی برای روح تقدیمم کند. 

بگو سلام و به زندگی من وارد شو...

سلام 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۴۳
فریبا سعیدی

تمام شد! کتاب بازها

در اتوبوس داخل شهری، ساعت ۷:۲۰ عصر، درحالی که سردترین روزهای سال را سپری میکنیم، پس از بازگشت از یک دورهمی دوستان دانشگاهی که بعد از سه سال محقق شده بود و در حالی که چند بسته نان فانتزی تازه خریداری شده در دست داشتم ، این کتاب را تمام کردم.

به گمان خود زودتر از این ها باید تمام میشد. کتاب جدیدی تهیه کرده بودم که ذوق زودتر خوانده شدن آن را داشتم. 

از طرفی نیمه رها کردن داستان پر تنش کتاب بازها عذابم میداد.

کتاب بازها، نویسنده: جنیفر چمبلیس، مترجم: امین توکلی، انتشارات: پرتقال

تقریبا یک ماه این کتاب باز بود.

که امروز بالاخره تمام شد.

لذت بردم.

امیلی کوچک عاشق کتاب است. امیلی عضو فعال سایت کتاب بازهاست و برای داشتن امتیاز بالاتر مدام در جستجوی کتاب های پنهان شده ی کاربران دیگر این سایت است.
پدر و مادر ماجراجویی دارد. آنها تصمیم گرفته اند پنجاه ایالت آمریکا را طی کرده و در هر کدام مدتی زندگی کنند.
آقای گریسولد و ماجراجویی هایی که با بازی جدید سایت کتاب بازها برای امیلی و. خانواده اش بوجود می آورند نقش بسیار مهمی در آینده امیلی دارند.
امیلی آرام است و من میدانم که آرامش خود را مدیون مطالعه کتاب است. 
امیلی کنجکاو است و ماجراجویی را دوست دارد.
من این ویژگی های خاص او را مدیون سایت کتاب بازها میدانم .
امیلی را دوست دارم. جمیز را هم دوست دارم. استیو را هم.
استیو دسته موهای جیمز است. جیمز بهترین و جدیدترین دوست امیلی و امیلی شخصیت اصلی این کتاب جذاب و دوست داشتنی .
کتاب دیگری باز میکنم. از کتاب بازها خداحافظی نمیکنم. شاید دوباره در آینده ای نه چندان دور آن را مرور کنم.
کتاب بعدی را کامیل اوبری نوشته . با ذوق فراوان اولین صفحه این کتاب را باز میکنم.
به نام او ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۵۶
فریبا سعیدی

 

کتاب بازها

امروز که در حال خواندن فصل 36 کتابی با عنوان کتاب بازها اثر جنیفر چمبلیس برتمن، ترجمه آقای امین توکلی از انتشارات پرتقال بودم، بهانه اولین پست وبلاگ خود را یافتم.

شاید این کتاب بهانه باشد و بصورت کلی خود را اینگونه وصف خواهم کرد! 

چگونه؟؟؟؟ 

به شما خواهم گفت.

ابتدا بخشی از این کتاب که توجه من را به خود جلب کرد را برایتان می خوانم:

" امیلی با نگاهی به ساختمان شماره ی 717 دچار شک شد. انتظار داشت ساختمانی قدیمی و قهوه ای رنگ ببیند شبیه کیف دستی آقای رمورا، ولی ساختمان روبه رویشان بنایی تمیز با معماری دوره ی ویکتوریایی بود که طبقه ی همکفش مغازه ای با کرکره هایی به رنگ بنفش روشن داشت." 

کلمه ی دوره ی ویکتوریایی باعث شد من کتاب را که در بخش هیجان انگیز داستان بودم کنار گذاشته و در موتور جستجوگر در پی معماری دوره ی ویکتوریایی بگردم.

مگر دوره ی ویکتوریایی ساختمان ها چه ویژگی خاصی داشته اند؟! 

یا بخش دیگری از کتاب که به داستان شاهین مالت اثر دشیل همت اشاره شده، البته من قبلتر ها با شاهین مالت به واسطه ی فیلم سینمایی ای که در دهه 40 سینمای هالیود با بازی درخشان همفری بوگارت ساخته شده بود آشنایی داشتم. اما این نیز می توانست بخشی از این ویژگی باشد.

حال این چه ربطی به منِ ویکی پدیا دارد؟ دوستان و آشنایان من همگی بر این مساله که اطلاعات عمومی بالایی دارم موافق هستند و اگر با من همکلام شوید به پراکندگی صحبت های من پی خواهید برد. مثل ویکی پدیا! 

برای جستجوی موضوعی به ویکی پدیا رجوع کنید، قطعا در هر خط از نتیجه جستجو حداقل یک یا دو کلمه وجود دارد که شما را به مطلب دیگری در ارتباط با همان واژه لینک می دهد.  

اگر در رابطه با موضوع مهمی با من بحث کنید، چه خوشحال باشید، چه عصبانی، چه غمگین و چه شاد قطعا در بین بحث توانایی این را دارم که شما را از موضوع بحث دور کرده و به موضوع دیگری کمی مرتبط با همین موضوع ارتباط دهم. 

و تصور می کنم این ویژگی با شخصیت فوضول بودن یا بطور مودبانه جستجوگر بودن من رابطه مستقیم دارد. 

بزودی مطلبی با موضوع معماری دوره ی ویکتوریایی در همین وبلاگ به اشتراک خواهم گذاشت . laugh

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۳۷
فریبا سعیدی

من فریبا هستم.

معلم، مترجم (انگلیسی به فارسی)، UI کار، گرافیست آماتور، آشپز، شیرینی پز، کتاب باز، فیلم باز، مسافر، در جستجوی آگاهی، سعی بر خوب بودن، سعی بر خود بودن، مثبت اندیش.

از امروز به تاریخ 23 بهمن 1398 تصمیم به راه اندازی وبلاگ شخصی خود گرفتم تا دیگر در هیچ یک از شبکه های اجتماعی فعالیت نکنم. چرا که به دنبال تجربه ها و اندیشه های جدیدتر و بزرگ تری هستم.

از امروز کامپیوتر شخصی خود را مامور به حفاظت و نگهداری از این وبلاگ خواهم کرد. از امروز مطالب و افکار خود را در اینجا به اشتراک خواهم گذاشت. تصاویر گرفته شده با دوربین تلفن همراه و تبلت در اینجا خودنمایی خواهند کرد. 

از امروز کتابهایم را در اینجا مرور خواهم کرد. به روز ترین فیلم ها و موسیقی ها را در اینجا یادآور خواهم شد. از اخبار به دور هستم مگر اینکه غیرارادی در جریان آن باشم.

هدف بزرگی دارم و آن آگاهی و آزادی و رهایی ست. 

اگر اطلاعات بیشتری در مورد خودم بدست آوردم این مطلب را بروز رسانی خواهم کرد.

یا حق

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۵۷
فریبا سعیدی